بولتن سینما و تلویزیون: قهرمانهای معمولی با زبان شاعرانه/ شهرزاد ۲ نیامده حاشیهساز شد
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۲۹۳۲۷
گروه سینما و تلویزیون: اخبار حوزه سینما و تلویزیون نیز همواره مخاطبان خاص خود را داشته و دارد؛ به همین خاطر در مطلب پیش رو تلاش کردیم مهمترین و جذاب ترین مطالب این حوزه را جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان کنیم تا اگر امکان پیگیری مطالب در طول روز را ندارد، در یک زمان مشخص و یکجا از آنها مطلع شوند.به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 21 خرداد ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مستند«داریا»روایتی میدانی ازجنایات داعشآدمهای زیر پای مادر چقدر شبیه آدمهای اطرافند؟ دیالوگهای پرتکلف پاشنه آشیل سریال رمضانی شبکه یکقهرمانهای معمولی با زبان شاعرانه«رویا نونهالی» جایزه بازیگری جشنواره آمریکایی را ربودسینمای کودک رنگ باخت، احیا نشدشهرزاد ۲ نیامده حاشیهساز شدسایه حاشیهها بر گیشه سینماهااطلاعات امنیت پنتاگون هک شد/همکاری کاستنر و اولدمن در فیلمی به کارگردانی کوک+عکس«مادر قلب اتمی»؛ فیلمی نامنسجم، آشفته و با پیکره ای چاک چاک!
مشروح اخبارمستند«داریا»روایتی میدانی ازجنایات داعش
مستند «داریا» که به روایت بخشی از جنایات داعش میپردازد در مرکز رسانهای عهد تولید شده است و به زودی از رسانه ملی به نمایش در میآید.
محمدحسین رضایی کارگردان مستند «داریا» با اشاره به سوژه مستند گفت: داریا شهری با اکثریت اهل سنت در سوریه است و در این شهر تنها 4 خانواده شیعه زندگی میکردند و بدون هیچ گونه اختلاف و مشکلی سالیان سال امنیت در این شهر برقرار بود.وی ادامه داد: با شکل گیری گروه تروریستی داعش از حدود سه سال پیش این شهر به تصرف آنها در آمد و تا 5 ماه پیش در اختیار تروریستهای داعشی بود.رضایی در خصوص اقدامات انجام شده داعش در شهر داریا اظهار کرد: پس از آزاد سازی شهر داریا مشخص شد که داعش برای هیچ کدام از مذاهب اسلامی ارزشی قائل نیست زیرا در این مدت هم حرم حضرت سکینه را تخریب کرده بودند و هم مسجد جامع اهل سنت را که تا چند سال پیش نمازهای با شکوهی در آن برگزار میشد.این کارگردان مستند با اشاره به شیوه روایت مستند «داریا» گفت: برای روایت این مستند از سید رضی واحدی، تولیت حرم حضرت سکینه استفاده کردهایم و با وی روایت زندگی و نابودی شهر داریا را انجام دادهایم.رضایی انگیزه خود از ساخت این مستند را علاقه شخصیاش به حضرت سکینه دانست و اظهار کرد: به دلیل غربت حضرت سکینه علاقه داشتم کاری برای ایشان انجام دهم تا اینکه بعد از سفر به سوریه، ایده این مستند به ذهنم آمد.گفتنی است مستند «داریا» توسط مرکز رسانه ای عهد و به کارگردانی محمد حسین رضایی و همکاری گروه روایت مقاومت در بهمن ماه سال گذشته در داریا فیلم برداری شده و اکنون در مراحل پایانی تنظیم و تدوین است.آدمهای زیر پای مادر چقدر شبیه آدمهای اطرافند؟ دیالوگهای پرتکلف پاشنه آشیل سریال رمضانی شبکه یک
زیر پای مادر که از ابتدای ماه مبارک رمضان در یکی زا پربینندهترین ساعتها روی آنتن شبکه یک سیما میرود تا چه حد به زندگی واقعی شباهت دارد؟
به گزارشبولتن نیوز، زندگی جاری در این سریال تا چه حد به زندگی واقعی آدمها، زندگی همان کسانی که از پس ساعتهای طولانی روزهداری پای تلویزیون مینشینند شبیه است؟ ما آدمها چقدر با این آهنگ صحبت میکنیم؟
چقدر بالا و پاییم به لحنمان میدهیم تا آهنگ کلاممان حفظ شود؟ آیا صرف هزینههای گزاف برای ساخت چنین سریالهایی مفید است؟
آدمهای این سریال گویا از جایی دیگر آمدهاند. از سرزمینی که مردمانش برای گفتن یک جمله ترجیعبندی انتخاب میکنند و وقتی میخواهند معترض شوند به عمل مردی که سرهنگ نام دارد، بارها از ترکیب کلمات سنگ و سرهنگ استفاده میکنند. میتوان این سبک دیالوگنویسی را تلاشی نافرجام برای تکرار نمونههای قدیمیتر دانست. سریال میوه ممنوعه که کاراکترهایش در عین بارو پذیری از کلمات آهنگین و مثالهای ادبیات بهره میبردند و اتفاقاً همین ابزار به کمک معرفی بیشتر شخصیتشان آمده بود.
سریال زیر پای مادر، مضمونی خانوادگی دارد. داستان درباره زنی است که کودکش را در گهواره رها کرده و برای بیست سال رفته است. ازدواج مجدد نافرجام و شغلی غیرقانونی، روح و جانش را آزرده و حالا از پس بیست سال فرزندش را میخواهد و تلاش میکند گرهها با ازدواج پسرش با دخترخوانده برادرش محکمتر شود.به نظر میرسد سریال در نشان دادن عشقی پاک میان دو جوان چندان توفیقی نداشته است. درحالیکه تمام شخصیتهای داستان از مادر و پدربزرگ و پدر و ... درباره عشق صحبت میکنند، بیننده نمود خارجی از عشق نمیبیند و حتی برخی با تعجب از تلاشهای مادر برای این پیوند داستان را دنبال میکنند.
سریال زیر پای مادر که پیشتر نام لبخند رخساره را داشت، با دیالوگهای پرتکلف و آدمهایی که اطراف ما نمونههایشان چندان یافت نمیشود، سریال پرقدرتی نیست.
پیشازاین نیز بهرنگ توفیقی، کارگردان سریال زیر پای مادر با همکاری سعید نعمت الله و تیم کنونی بازیگران، سریال پشتبام تهران را ساخت که البته این سریال هرچند در زمان خود توانست توفیقی نسبی در جذب بیننده داشته باشد اما از همان ضعف دیالوگهای پرتکلف و آدمهای مصنوعی رنج میبرد.
آنچه سبب میشود سریالها و فیلمهای تلویزیونی که جمعیتی 80 میلیون نفری را مخاطب دارند، بتوانند تأثیری مثبت بر فضای عمومی بگذارند، میزان پایبندیشان به واقعیت است و ملموس بودن زندگی آدمها.پیام سریال زیر پای مادر برای بینندگان پیست؟ میشود زنی پس از دو ازدواج نافرجام و زندان و بدهی و ... بخشیده شود؟
هرچند میشود باور قضاوت درباره آدمیان را به نقد کشید اما متأسفانه سازندگان سریال در رساندن این مفهوم توفیق چندانی نداشتهاند و نتوانستهاند به بیننده این حس را القا کنند که آدمها خاکستریاند، نه یکسره خوب و نه یکسره بد.
از سوی دیگر نقطه ضعیف مشهود جا نیفتادن آدمها در نقشهایشان است. کامبیز دیرباز در نقش "خلیل کبابی" چندان قابلباور ظاهرنشده است. نه دیالوگهایی که از دهانش خارج میشود شبیه کسانی است که عاشق شغلشان هستند، آنهم کبابی و نه ظاهر و منشش به کسانی شباهت دارد که برای خلاصی از خاطرات همسر رفته، زندگی در شهری دیگر را پذیرا شدهاند.
مجید نوروزی در نقش اشکان نیز نه عشقی قابلباور را نمایش میدهد و نه فرزندی سرگشته و تشنه مادر را. دیالوگهایی که از دهان این پسر و پدر خارج میشود به همان میزان نچسب و نامأنوس است که دیالوگهای بهناز جعفری در نقش آتنه.او نمیتواند به بیننده بباوراند زندگی سختی را که پشت سر گذاشته است. بازی علیرضا آرا در نقش صدرا، برادر آتنه نیز بهشدت مصنوعی است. اگر حرفهای کسی دیگر در دهان وی قرار دادهشده و روابط پدر و مادر خانواده با بازی مریم بوبانی و بهزاد فراهانی نیز بهدرستی درنیامده است.
لوطی منشی مردان داستان از لابهلای حرفهایشان باید بیرون بزند نه عملشان و این ضعف میتواند همریشه در فیلمنامه و همریشه در کارگردانی داشته باشد.
زیر پای مادر متأسفانه در پربینندهترین ایام تلویزیون حرفی برای گفتن ندارد. کادربندیها و حرکت دوربین و ... به کمک آمدهاند تا بلکه از محتوای نهچندان جذاب، سریالی جذاب به عمل آید که نیامده است.
«رویا نونهالی» جایزه بازیگری جشنواره آمریکایی را ربود
رویا نونهالی بازیگر سرشناس سینما برای بازی در فیلم کوتاه «هایلایت» جایزه بازیگری جشنواره آمریکا را از آن خود کرد. فیلم کوتاه «هایلایت» به کارگردانی شهرزاد دادگر در نخستین حضور بینالمللی خود موفق به کسب جایزه بازیگری جشنواره Festigiouss با عنوان «زن الهام بخش در فیلم» شد. گفتنی است این جشنواره به صورت رقابت ماهانه و با حمایت وبسایت IMDB در لس آنجلس برگزار میشود و این جایزه در دوره رقابتی ماه می میلادی کسب شده است.
در این فیلم کوتاه رویا نونهالی، نسیم ادبی، ساناز مصباح، رابعه مدنی، شفق شکری و بهناز جعفری هنرنمایی کردهاند.
دیگر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از: نویسندگان: شهرزاد دادگر و پانته آ حسینی، فیلمبردار: وحید ابراهیمی، صداگذاری و میکس: علیرضا علویان، تدوین و تصحیح رنگ: نیما دبیرزاده، طراح صحنه و لباس: مهشید جوادی، صدابردار: وحید رضویان، طراح چهره پردازی: پریا روشن، گروه کارگردانی: نادر خالدیان، اشکان آرش کیا، مدیر تولید: علی اکبر کرمی، تهیهکننده: سعید هنرآموز و نیما دبیرزاده، مجری طرح: شرکت فیلمسازی و پژوهشهای سینمایی هیلاجسینمای کودک رنگ باخت، احیا نشد
ماه قبل یکی از انیمیشنهای دیزنی سکوی فروش جهانی را از آن خود کرد. جدیدترین انیمیشن استودیوی دریمورکس موفق شد برای چند هفته متوالی صدرنشین باکسآفیس باقی بماند. «بچه رئیس» که با بودجه ۱۲۵۵ میلیون دلاری تولید شده، تا چند برابر هزینه تولید را توسط اکران در سراسر جهان به دست آورد. این درحالی بود که «دیو و دلبر» نیز از مرز یک میلیارد دلار عبور کرد. در واقع در همین بهار گذشته، فیلمهای اول تا سوم جدول فروش جهانی متعلق به انیمیشنهایی در گونه کودک بود و این وضعیت لااقل یک ماه با فیلمهای مختلف ادامه پیدا کرد. در واقع در حالی که سینمای جهان در تسخیر ژانر کودک است، سینمای کودک و نوجوان کشور درجا میزند و هیچ اتفاق مثبت و رو به جلویی در این ژانر نمیافتد. جشنواره بخشنامهای فیلم کودک و نوجوان نیز که معلوم نیست به چه دلیلی به برگزاری مستمر خود ادامه میدهد، هرساله با فیلمهایی نسبتا ضعیف، تکراری و البته بدون نمایش آثار با کیفیت جدید بودجههای محدود این حوزه را صرف ریخت و پاشهای جشنوارهای میکند و در عوض تولید موفقی صورت نمیگیرد و کارگردانهای سینمای کودک عمدتا گلایه دارند.
به گزارشبولتن نیوز، چندی پیش صادق صادقدقیقی در یادداشتی نوشت: امان از سینمای کودک که من فیلمساز را هر روز با تمام غرورم مجاب میکند تا به شورای کودک التماس کنم فیلمنامهام خوب است، قهرمان دارد، کودک در داستان فیلم غرق میشود، همذاتپنداری میکند، الگو میگیرد؛ نه از مدل غربی، بلکه از فرهنگ و تمدن ایرانزمین الگو میگیرد. اما برای او که تمدن مهم نیست! مهم نیست که تو روی فیلمنامهات 2 سال کار کردهای، وقت گذاشتهای، عمر گذاشتهای، از جیب خوردهای و...، مهم آن است که فیلمنامهات به صورت انشا خوانده شود، بعد هم بگویند خوب نیست، در راستای سیاست نیست.
تهیهکنندگان با سابقه سینمای کودک نیز از اوضاع رضایت ندارند. محمد نیکبین، تهیهکننده سینما در آستانه برگزاری سیامین جشنواره فیلم کودک و نوجوان در گفتوگویی با سینماپرس با اشاره به مشکلات موجود در سینمای کوک و نوجوان میگوید: طیف گستردهای از جامعه را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند و بدیهی است که این طیف نیاز به سینمایی مختص به خود دارند و مسؤولان سینمای ایران باید مانند دستاندرکاران سینمای جهان خوراک مناسبی را برای این نسل فراهم کنند اما متأسفانه سالهاست که به دلیل مشکلات پایهای متعدد این سینما روز به روز کوچکتر از قبل شده است. وی میافزاید: این وظیفه دستاندرکاران و مدیران سینمایی است که فیلمسازان و تهیهکنندگان دغدغهمند سینمای کودک را برای ساخت فیلمهای کودک ترغیب و تشویق کنند اما متأسفانه مدتهاست هیچ تشویقی برای تولید فیلم کودک وجود ندارد.
این تهیهکننده با اشاره به اهمیت فیلمنامههای مناسب برای تهیه و تولید فیلم برای کودکان و نوجوانان، معتقد است: فقدان فیلمنامه مناسب، شکست در گیشه و عدم حمایت مدیران باعث رکود سینمای کودک شده است و اگر مسؤولان سینمای کودک دغدغهای برای رونق مجدد اینگونه مهم سینمایی دارند باید نسبت به این موضوعات توجه نشان داده و معضلات آن را رفع کنند. ما در وهله اول نیاز به سناریوهای جذاب و پرکشش برای کودکان نسل امروز داریم؛ همانطور که در تمام عرصهها ما شاهد پیشرفت بودهایم در نگارش سناریوی مختص کودکان نیز باید پیشرفت کنیم و براساس ذائقه امروز کودکان و نوجوانان فیلمنامهها را بنویسیم اما متأسفانه اغلب فیلمنامهنویسان و کارگردانان حوزه سینمای کودک در دهههای گذشته ماندهاند و در همان روزگار در حال درجازدن هستند. از سوی دیگر مسؤولان باید تدبیری برای اکران فیلمهای کودک در زمان و فصول مناسب داشته باشند تا این آثار بتواند بازگشت اقتصادی داشته باشد و سرمایهگذاران فعال را مجاب به سرمایهگذاری برای تولید اینگونه آثار کند. این تهیهکننده سینمای کودک خاطرنشان کرد: من به عنوان یک تهیهکنندهای که در کارنامه سینماییام تجربه تولید ۲ فیلم «کاکادو» و «کاغذ خروس نشان» را دارم به دلیل مشکلاتی که برای این فیلمها پیش آمد خیلی سخت میپذیرم که مجددا به سمت تولید فیلم در سینمای کودک بروم مگر آنکه فیلمنامهای به دستم برسد که کشش لازم را برای جذب کودکان امروزی دارا باشد و از سوی دیگر مسؤولان و مدیران سینمایی این تعهد را به من بدهند که از فیلمم در زمان قبل و بعد از تولید حمایت میکنند و اکران مناسبی را برای آن در نظر میگیرند. نیکبین سپس با بیان اینکه «کاکادو» در زمان تولید با توقیف مواجه شد و مدیران سینمایی به «کاغذ خروس نشان» بیتوجهی کردند، اظهار داشت: تمام اینها در صورتی بود که این دو فیلم قابلیت آن را داشتند که در گیشه با موفقیت روبهرو شوند و مخاطبان زیادی را به سمت خود جذب کنند اما بیتدبیری مدیران وقت سینمایی باعث شد تمام زحمات ما بر باد رود. در دوران طلایی سینمای کودک مدیران سینمایی، سینماگران و فیلمسازان را تشویق میکردند در اینگونه سینمایی که با استقبال بسیار زیاد مردم روبهرو بود مبادرت به ساخت فیلم کنند و سیاست بسیار خوبی وجود داشت که از فیلمهای کودک حمایت میشد اما زمانی که مدیران جدید جایگزین مدیران قبلی شدند سینمای کودک کمکم رنگ باخت و تا به امروز هم نتوانسته احیا شود. همچنین علی قویتن، کارگردان فیلم سینمایی «پرواز بادبادکها» درباره سیاستهای اشتباه مسؤولان سینمایی در حوزه سینمای کودک و نوجوان گفت: مدیران، مسؤولان و سیاستگذاران سینمای کودک و نوجوان هیچ حمایتی از فیلمسازان سینمای کودک به عمل نمیآورند. بنده به عنوان یک فیلمساز مستقل نه در اکران فیلمهایم حمایت میشوم و نه از پشتیبانی در زمان تولید و پیشتولید بهره میبرم؛ مسؤولان صدای من و امثال من را در نطفه خفه میکنند و اصلا نمیخواهند نام و نشانی از ما باقی باشد. این سینماگر تصریح کرد: اعضای شورای راهبردی سینمای کودک مانند خانم مرضیه برومند که البته بنده برای ایشان احترام زیادی قائل هستم میخواهند تمام فیلمسازانی که درباره کودکان و نوجوانان طی تمام این سالها مبادرت به ساخت فیلم کردهاند حرفی نزنند و سهم آنها را به طور کل نادیده بگیرند و به همین علت است که همواره به این دست از فیلمسازان بیتوجهی و بیمحلی صورت میگیرد و هیچ کس از آنها حمایت نمیکند اما در عوض برخی فیلمسازان خاص بودجههای هنگفتی برای تولید آثار سفارشی برای کودکان دریافت میکنند. کارگردان فیلم سینمایی «سنجاقکهای برکه سبز» سپس با تأکید بر اینکه شورای راهبردی سینمای کودک هیچ عایدی مثبتی در پی نداشت، اظهار داشت: متأسفانه طی سالهای اخیر ما فقط شاهد حقکشی و حقخوری از سوی مسؤولان و سیاستگذاران سینمای کودک و نوجوان بودهایم. فیلمسازان سینمای برای کودک و درباره کودک باید همواره در کنار هم باشند و بتوانند از مواهب سینما به طور یکسان بهرهمند شوند اما متأسفانه برخی از آنها به امثال من اصلا احترام نمیگذارند، ما را به طور کل نمیبینند و فراموشمان کردهاند؛ با یک نگاه تند و تیز همواره به ما «نه» میگویند و میخواهند مانع از حضور و فعالیتمان شوند.قهرمانهای معمولی با زبان شاعرانه
شخصیت پردازی ها و نوع دیالوگ های این سریال با واکنش های متفاوتی روبرو شده است. اغراق در شکل بیان دیالوگ ها و وجه شاعرانه و استعاری بودن آن، مخالفان و موافقان فراوانی را به همراه داشته است. نویسنده این مجموعه سعید نعمت الله است که پیش از این سریال «پشت بام تهران» را نیز در همین فضا به نگارش در آورد و البته کارگردانی هر دو سریال ها را نیز بهرنگ توفیقی بر عهده داشت.
به گزارشبولتن نیوز،«زیر پای مادر» البته بازیگرانی دارد که توانستند با رویکرد مد نظر سازندگان بازیهای تقریباً خوب و کم نقصی را ارائه کنند. کامبیز دیرباز و بهناز جعفری به عنوان دو شخصیت اصلی این مجموعه توانستند با ارائه بازی های روان سایه باورناپذیری گفت و گو های سریال را از ذهن مخاطب پاک کنند. چه دوست داشته باشیم چه نه باید قبول کرد سعید نعمت الله نویسنده ای است با امضای خاص خود که هر چند منتقدانی نیز دارد اما به طور قطع بسیاری از بازیگران دوست دارند نقش قهرمان های داستان او را بازی کنند. قهرمانهایی که معتقدند خاص است و شبیه به آن را در فیلم و سریال دیگری نمیتوان پیدا کرد. همین موضوع باعث شده اکثر کارهایی که او نویسندگی آنها را بر عهده داشته به اثری پر مخاطب تبدیل شود و کارگردانی در آن زیر سایه نویسندگی قرار گیرد. بهرنگ توفیقی هم با آثاری همچون «مسیر انحرافی»، «امین»، «انقلاب زیبا» و «پشت بام تهران» نشان داده کارگردانی تلویزیون را به خوبی می شناسد و به خوبی گلیمش را از آب بیرون می کشد. البته او در کارنامه اش (چه به عنوان کارگردان و چه به عنوان دستیار اول) کارهای نه چندان خوبی هم دارد، اما معمولا آثارش کفی از استاندارد را دارند و به مرور به سمت بهتر شدن در حال پیشرفت است. «زیر پای مادر» با تمام نقدهایی که به آن می شود یک درام شسته رفته از آب در آمده است. کشش داستانی این مجموعه مخاطب را با خود همراه کرده است. شخصیت های داستان این مجموعه را شاید بتوان در آثار مسعود کیمیایی نمونه اش را پیدا کرد. شخصیت هایی که در یک بستر اجتماعی متوسط و پایین تبدیل به قهرمان های قابل باور و دوست داشتنی می شوند. بهرنگ توفیقی کارگردان سریال هم به همزیستی درستی با نویسنده دست یافته است و نحوه انتخاب و ترکیب بازیگران و همچنین تصویرسازی متناسب فیلمنامه بر این نکته صحه می گذارد.ضمن اینکه در هدایت بازیگران نیز نوعی از دیالوگ گویی پر طمطراق و حماسی بر اساس شالوده خاص و متفاوت فیلمنامه به طور مشهودی لحاظ شده است.توفیقی در همکاری مشترک با نعمت الله در سریال «پشت بام تهران» به نزدیکی فکری خوبی با وی و جنس کارهایش رسیده است.
دفاع کارگردان از اغراق در شخصیت هانقدهای زیادی به شخصیت های سریال و اغراق در مثبت و منفی بودن نقش ها می شود. نوع دیالوگ های شاعرانه این مجموعه نیز از دید برخی منتقدان با فضای رئال این درام همخوانی ندارد. بهرنگ توفیقی درباره شخصیتپردازی سریال «زیرپای مادر» و انتقاداتی که به دو شخصیت «خلیل» و «آتنه» به عنوان قطبهای مثبت و منفی داستان وارد شده است، اظهار کرد: به نظر من شخصیتها اصلاً اغراق شده نیستند. در این سریال داستانی میان «خلیل» و «آتنه» و گذشته آنها وجود دارد و «خلیل» هم دلایل خودش را دارد. اما در دو قسمت آینده شاهد خواهیم بود که «خلیل» هم به اشتباهات خود نیز اعتراف میکند. در کل این موضوع دغدغه ما هم بوده است و با آقای نعمتالله درباره قصه، ساختار و دیالوگها به طور مرتب صحبت میکردیم و تمام سریال بر اساس تعامل پیش رفته است. اتفاقا «خلیل» پدری است که من به شخصه نمونه آن را در اطرافم زیاد دیدهام و کاملاً واقعی است.
او دربارهی نقدهایی که برخی به دیالوگهای سریال «زیر پای مادر» وارد میکنند، اظهار کرد: گله من از کسانی است که در کل به همه چیز خرده میگیرند؛ وقتی کاری در فضای واقعی و رئال ساخته میشود، میگویند این چه دیالوگهای سخیف و سطح پایینی است؛ از طرفی وقتی دیالوگهای ریتمیک و شاعرانه میشنوند، به شکل دیگری ایراد میگیرند. اینها جماعتی هستند که مدام فقط غر میزنند.او در ادامه با بیان اینکه از هر نقد سازنده و درستی درباره سریال «زیر پای مادر» استقبال میکند، گفت: دلم برای نقدهای درست و سازنده تنگ شده است. دوست دارم راجع به مسائلی انتقاد شود که ساختاری باشد، چراکه این نقدها بسیار برایم جذاب هستند. این در حالی است که گاهی پشت برخی از نقدهایی که این روزها مطرح میشود نه تنها غرضورزیهای شخصی وجود دارد، بلکه اصلاً سازنده هم نیستند.کارگردان سریالهای «انقلاب زیبا» و «پشتبام تهران» یادآور شد: افراد سلیقههای مختلفی دارند. هیچوقت نمیتوان اثری را تولید کرد که ۱۰۰ درصد مخاطبان آن را بپسندند و طبیعی است که برخی از مخاطبان این سبک از سریالسازی و دیالوگها را دوست نداشته باشند. در کل کار کردن در تلویزیون یعنی اینکه بتوانی اکثریت سلیقهها را با خود همراه کنی که فکر میکنم این اتفاق برای سریال «زیر پای مادر» تاکنون افتاده است.توفیقی با اشاره به شرایط کار کردن در تلویزیون افزود: اساساً کار کردن من و سعید نعمتالله در تلویزیون به این دلیل است که این مخاطب گسترده تلویزیون برایمان جذاب است. وقتی که کاری را میسازیم و میدانیم که قرار است طیف وسیعی از مردم آن را ببینند، همه حساسیتهایی که باید را روی کار اعمال میکنیم و منتظر دیده شدن و بازخوردها میمانیم. ممکن است در مدیومهای دیگر اثری تولید شود، ولی آن اتفاقی که باید، برای آن رخ ندهد و دیده نشود. اما در تلویزیون تکلیف مشخص است و به هر حال تعدادی مخاطب این اثر را میبینند. همیشه برای کسانی که در تلویزیون فعالیت دارند این فاکتور دیده شدن مهم بوده و ذهن افراد را به خود مشغول کرده است.کارگردان مجموعه تلویزیونی «زیر پای مادر» گفت: در کل نزدیک شدن به سلیقه مخاطب باید در دستور کار افرادی که آثار نمایشی برای تلویزیون تولید میکنند، باشد. باید برای سلیقههای مختلف در تلویزیون کار ساخته شود، ولی باید کاملاً از روی فکر و حساب شده باشد. ما در سریال «زیر پای مادر» تکلیفمان درباره نوع دیالوگها و فضای سریال از همان ابتدا مشخص بود و امروز نیز بازتاب کار برایمان جذاب است.شهرزاد ۲ نیامده حاشیهساز شد
سریالهای شبکه نمایش خانگی در ایران انگار که طلسم شدهاند. در تمام سالهای اخیر کمتر میتوان به سریالی برخورد که با حاشیه مواجه نشده باشد. حالا این حاشیه یا میتواند از نیمه تمام ماندن کار ریشه بگیرد (مثل مورد عجیب قلب یخی)، یا قطع شدن ناگهانی تولید و توزیع به دلیل اختلاف عوامل اصلی (عشق کافی نیست)، میتواند به دلیل زیرپا گذاشتن وعده جوایز کلان برای خریداران باشد (یکی از کارهای اولیه مهران مدیری در شبکه نمایش خانگی)، حاصل شکایت انجمن صنفی VOD و IPTV باشد (عاشقانه)، و یا شائبههای پولشویی و مواردی چون اینکه بخش اول سریال پرطرفدار و موفق شهرزاد با آن درگیر بود. با مرور اتفاقات حاشیهای رخ داده بر سریالهای این خانواده، آشکار است که حاشیه انگار با ذات این سریالها سرشته شده است و کاری را نمیتوان یافت که از این دامچاله به سلامت برهد. همچنان که شنیده میشود حتی سریال کم حاشیهتری چون شهرزاد هم که در سری نخست پخش مرتب و کم مشکلی داشت، در سری جدیدش با مشکلی از این دست مواجه شده؛ و مشکلی که ناگهان برای سریال عاشقانه رخ داد و قطع توزیع آن را در پی داشت، دامنگیر شهرزاد ٢ نیز شده و این سریال حساسیتبرانگیز را حتی پیش از توزیع نخستین قسمت با حاشیه مواجه کرده است...
...و اما مشکل شهرزاد ٢ چیست؟ پاسخ بسیار بسیار ساده است که از یک سو راه به نبود تلویزیون خصوصی باز میکند و از دیگر سو به نبود کپی رایت. درواقع یکی از سؤالات مهمی که مطرح شده این است که نخستین قسمت از فصل جدید شهرزاد در کدام سایت عرضه میشود؟ بگذارید صریحتر بگویم: درحالیکه محمد امامی تهیهکننده سریال شهرزاد اعلام کرده بود که این سریال قرار است از سایت نتفلیکس و سایت لوتوسپلی پخش شود، و بابت نخستینبار بودن این نوع پخش کلی هم نوشابه برای خود و تیم تولید سریال باز کرده بود، اما رئیس انجمن صنفی VOD و IPTV که شکایتش باعث توقف توزیع سریال عاشقانه شده بود، این کار را قانونی نمیداند و به اخبار منتشرشده درباره پخش نتفلیکسی سریال شهرزاد ٢ واکنش نشان میدهد.محمد صراف بعد از تقدیر و تشکر از عوامل سازنده سریال و بهخصوص سرمایه گذار آن– بهعنوان کسی که برای این سریال هزینه میکند تا محتوای داخلی تولید شود- درباره خبر پخش شهرزاد از سایت نتفلیکس میگوید: خبر عرضه سریال شهرزاد در نتفلیکس تأیید نشده است. ضمن اینکه نتفلیکس در ایران فیلتر است. سایت لوتوسپلی هم مجوز قانونی VOD یا IPTV از سازمان صداوسیما و موسسه رسانههای تصویری وزارت ارشاد ندارد. بنابراین اگر سریال شهرزاد از این
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۲۹۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما بدون چهره کارگر ایرانی
این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزشگذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشتهای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاششان فعالیت نمیکنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگتر و کلیتر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمیتوان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.
خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجراییشدن مجموعهای از بایستههاست. بخشی از این بایستهها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصیسازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانهها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما بهخوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفهای و یک کارفرمای حقگزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر بهراحتی نمیشود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حقشان را خورد. بخشی از این فرهنگسازی را باید هنرمندان کشور بهدست بگیرند.
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینهای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علیاشرف درویشیان و محمدعلی گودینی در این زمینه ارزشهای ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبانگرا و نیز داستانهای آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملیها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لاتهای قمهکش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینهساز ظهور انقلابهای کارگری محتوم در جهان میدانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. اینکه کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون اینکه امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم اینکه به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیکشدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند.
کارگر در سینمای ایران، بیچهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود اینکه کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کماعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپهای اسلامی در دورههایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دورهها هم تکنوکراتهای راستگرا بخش مهمی از قدرت را بهدست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان بهدنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجستهای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نهفقط مورد توجه نبودهاند، اصولا بیچهرهاند. همین الان اگر بخواهید چهرههای سینمایی برجسته در حوزههای مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونههایی به ذهنتان میآید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمیآید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بودهاند و به همین دلیل برجسته نشدهاند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است.
کارگری که هست، کارگری که دیده میشود
فهرستی از فیلمهایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصهها» رخشان بنیاعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی، «آبادانیها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند میگیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبهسوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار میپیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی میکنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد» و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیببر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی، «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنجستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی و... .
معادلسازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلمها، کارگران موضوع فیلم شدهاند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بیپولیشان بهتصویر درآید. در بیشتر فیلمهای سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفتهاند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی میزنند که برایشان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلمهای ایرانی، بهخاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است. البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر میگشود، سوژههای تازه و جذابی در زندگی همین قشر میدید.
چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلمهایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکردهایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاههای از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدیدنظر کند.
مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سالهای نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستانهایی از دل جامعه،سعی میکردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمیگشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلمهایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونههایی از این دست فیلمهاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساختشان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلمهایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود میکشانند، هم داستانهایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی میپردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بودهاند. این مسیر درسالهای دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلمهایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند.
منبع: جامجم آنلاین
انتهای پیام/